کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

خواب دمرو ..

جدیدا خیلی به خوابیدن دمر علاقه نشون میدی ... توی قیلوله های بین روز اصلا دمر نمیشی ,اما بعد از ظهر که یه 3-2 ساعتی میخوابی و شبها بعد از 2-1 ساعت دمر میشی و دمر میخوابی ... دیشب کلی توی خواب غرغر میکردی ,فکر کنم این دندون چپ بالا خیلی اذیتت میکنه !!! اومدم بهت سر زدم و دیدم چشمهات بازه و داری منو نگاه میکنی ,بغلت کردم و آوردمت توی تخت خودمون بین من و بابایی خوابیدی ... صبح هم که ما بیدار شدیم شما هنوز خواب بودی ,گذاشتم روی تخت بمونی اما از اونجایی که تخت ما گارد نداره هی میومدم بهت سر میزدم که با این صحنه مواجه شدم ... توی خواب دمر هم پاهات رو روی هم انداخته بودی ,قربونت برم ! دوربین رو آوردم و کلی عکس انداختم ,نمک پاش ... ...
1 خرداد 1392

تولد مامان !

دیروز خیلی خوش گذشت ,آش دندونی شما هم محشر شده بود ! خاله ها و دایی و زندایی همه از نهار اومده بودن با کلی کادو و تا آخر شب دور هم بودیم ! راستی بابایی برای کادوی تولدم یه دونه لب تاپ (apple (mac book air با کیف و apple tvش خریده بود ,خوشحال شدم ! آهان ,قبلا گفته بودم که حالا حالاهاااااااااا واسه شما تولد درست و حسابی نمیگیرم ,ولی حالا دیگه بعد از تولد دیروز قطعا میگم که مطمعنا تا حداقل پنج سالگی برای شما تولد اساااااسی نمیگیرم ... سعی میکنم به همین جشن های کوچیک خانوادگی اکتفا کنم ... دیروز شما خیلی اذیت کردی ,مخصوصا موقع کیک . شمع و این حرفاااااااااااا !   گفتم یه چندتا عکس از مهمونی دیشب برات بذارم ,البته تقریبا همه شون...
31 ارديبهشت 1392

انحراف چشم ...

خدا رو شکـــــــــــــــــــــــــــر ...   خیالمون راحت شد !   از وقتی به دنیا اومدی من و بابایی همیشه فکر میکردیم انحراف چشم داری و کلی غصه میخوردیم و همش به فکر درمان از همین الان بودیم ! تا اینکه با دکتر متخصصت درمیون گذاشتیم و گفت من چیزی احساس نمیکنم اما بهتره با متخصص انحراف چشم کودکان مشورت کنین و اگر لازمه درمان رو از همین الان شروع کنین ... منم کلی گشتم و از بهترین متخصص انحراف چشم کودکان که دکتر سنجری هست برات وقت گرفتم و منشی ایشون برای یکم خرداد وقت دادن ... بابایی هم که صبرش تموم شده بود گفت حالا بریم پیش یه دکتر دیگه که گشتم یه دکتر زبده دیگه به نام دکتر احدزاده گان پیدا کردم و امروز رفتیم پیشش ... ای...
7 ارديبهشت 1392

رفتم توی استراحت ...

فکر کنم خیلی عجله داری واسه به دنیا اومدن هاااااااااااااااا      امروز با بابایی رفتیم پیش یه دکتر دیگه که ببینیم میشه توی مطب پول بگیره و مامانی رو توی بیمارستان میلاد سزارین کنه که با معاینه و ویزیت من اصلا کل قضیه رفت زیر سوال ...   فکر کنم خیلی عجله داری واسه به دنیا اومدن هاااااااااااااااا      امروز با بابایی رفتیم پیش یه دکتر دیگه که ببینیم میشه توی مطب پول بگیره و مامانی رو توی بیمارستان میلاد سزارین کنه که با معاینه و ویزیت من اصلا کل قضیه رفت زیر سوال  ...   دکتر تا مامانی رو معاینه و سونوگرافی کرد گفت سر بچه خیلی اومده پایین و باید یه گن دیگه ببندم و تا زمان زای...
4 خرداد 1391

دیدمت ...

امروز دوباره دیدمت ...    امروز برای معاینات ماهانه رفته بودم پیش دکتر که توی سونو دیدمت ... دکتر همه جات رو نشونم داد و گفت که وزنت از حد طبیعی 300 گرم بیشتره و قدت هم نرماله ... اما ... بهم گفت که دیگه اصلا پیاده روی نکنم و گنم رو حتی زمان نشستن هم ببندم و بیشتر از 10 دقیقه هم سرپا نایستم  ...   راستی اومدیم خونه مبل های جدیدمون رو هم اوردن !   ...
3 خرداد 1391